close

Welcome to ViralTV! Freedom of content, free of Corporate Greed or Censorship.

Latest videos

Bche-Tron_
8 Views · 2 months ago

Passinho

Bche-Tron_
4 Views · 2 months ago

Şirin Amin Dünya Trendi Oldu Axı😍

Bche-Tron_
3 Views · 2 months ago

Daddy Cool Boney M (Classic Back When Music Was Fun)

Bche-Tron_
3 Views · 2 months ago

Ma Baker Boney M (Classic)

Bche-Tron_
3 Views · 2 months ago

Dale Don Dale#aayatfajar

Bche-Tron_
5 Views · 2 months ago

🔥😃 Various ways to do the Fa'arapu, the Hips Tahitian Dance move 🇵🇫💯🏆 #tahitiandance #dance #shorts

Bche-Tron_
4 Views · 2 months ago

Yeah baby shake it!) 🥰 #vrkings #twerk

Bche-Tron_
10 Views · 2 months ago

مسابقه رقص باباکرمی ماشاااالله😂❤️ (رقص هلیا جلیل نژاد ) #persiandance #رقص_ایرانی

Bche-Tron_
3 Views · 2 months ago

جانم جان به رقص دورهمی خراسان شمالی

Bche-Tron_
8 Views · 2 months ago

قسمت دوم چالش رقص😍

cc
6 Views · 2 months ago

High-Def Pooing goat

cc
2 Views · 3 months ago

در این کانال دکلمه هایی از خودم با موضوع ادبیات و آموزش مفاهیم اخلاقی و رویکردهای مرتبط با پیشرفت شخصی را قرار خواهم داد .امیدوارم در کنار هم بیاموزیم و رشد کنیم .

cc
6 Views · 3 months ago

هوشنگ ابتهاج(سایه):
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود. او نخستین کتابش به نام نخستین نغمه‌ها را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیفِ «سپیده» و غزل‌های «در کوچه‌سار شب» و «حصار» و «ارغوان» اشاره کرد. او همچنین در رادیو در برنامهٔ گل‌ها کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.
______________________________
متن شعر:

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است

تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است

باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است

دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است

دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است

روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست درین سینه که همزاد جهان است

از داد و داد آن همه گفتند و نکردند
یارب چه قدر فاصله ی دست و زبان است

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است

از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی ست که اندر قدم راهروان است




Showing 21 out of 22